arrow-right cart chevron-down chevron-left chevron-right chevron-up close menu minus play plus search share user email pinterest facebook instagram snapchat tumblr twitter vimeo youtube subscribe dogecoin dwolla forbrugsforeningen litecoin amazon_payments american_express bitcoin cirrus discover fancy interac jcb master paypal stripe visa diners_club dankort maestro trash

Shopping Cart


از نشان‌ها تا اتاق هیئت‌مدیره: یک مسیر شغلی غیرمنتظره

From Badges to Boardroom: An Unexpected Career Path

by Hailey Hunt

A year ago


سفر شغلی به ندرت یک مسیر مستقیم است؛ این یک توری پیچیده است که از تجربیات، چالش‌ها، پیروزی‌ها و ناکامی‌ها بافته شده است. هر رشته نمایانگر یک انتخاب، یک شانس یا یک تغییر است که به داستان زنده و همیشه در حال تحول رشد حرفه‌ای و توسعه شخصی کمک می‌کند. یک شغل به ندرت ساده یا قابل پیش‌بینی است – سفر من قطعاً این‌طور نبود.

تصور کنید: یک دختر 20 ساله با موهای بلوند و چشمان آبی، که فارغ‌التحصیل دانشگاه در آتلانتا، جورجیا است، بدون هیچ ایده‌ای از اینکه می‌خواهد با زندگی‌اش چه کند. تنها یقین او کوهی از بدهی‌های دانشجویی و تمایلش به تأثیرگذاری در زندگی مردم است – یک معضل نسبتاً رایج، درست است؟ با عمل منطقی، او در مدرسه داوطلبان افسران نیروی دریایی ایالات متحده ثبت‌نام می‌کند. پس از ماه‌ها تمرینات سخت جسمی در دفتر آتلانتا، سرانجام زمان او برای حضور در مدرسه داوطلبان افسر در کنتیکوت، ویرجینیا می‌رسد. اما تجربه هیچ‌گونه شباهتی به آنچه که انتظار داشت، ندارد. با وجود کمبود خواب، گرسنگی و خستگی جسمانی بی‌پایان، او مصمم است. اما پس از چهار هفته آموزش شدید، یک آسیب زانو مجبور می‌شود او را ترک کند، با تأیید پزشکی از نیروی دریایی آزاد شود و او به خانه برای عمل جراحی برگردد.

اکنون که به آتلانتا بازگشته است، پس از عمل جراحی زانو، بدون هیچ چشم‌انداز شغلی و با همان کوه بدهی‌های دانشجویی، او هنوز هم به تأثیرگذاری رویای دارد. بنابراین، منطقی است که برای موقعیت افسر پلیس در اداره پلیس محلی‌اش درخواست دهد و شغل را به دست آورد. او ماه‌ها آموزش‌های بی‌رحمانه جسمی و روانی را تحمل می‌کند و با وجود تردیدهای مداوم از خود، 13 هفته آکادمی پلیس را پشت سر می‌گذارد. اما در هفته دوازدهم، او در آزمون رانندگی اضطراری مردود می‌شود که او را از فارغ‌التحصیلی بی‌صلاحیت می‌کند. او که ناامید نشده، کل دوره 13 هفته‌ای را دوباره می‌گذراند و قبول می‌شود، آماده است تا به عنوان یک پلیس در برابر دنیای واقعی روبرو شود. اما حقیقت به سرعت خود را نشان می‌دهد.

او نیرویی مهمان‌نواز، احترام متقابل و رفاقت را متصور بود. در حالی که همکارانش مودب بودند، اما او را برابر خود نمی‌دانستند و در مورد استقامت جسمی و ذهنی‌اش تردید داشتند. او با شک و تردید از سوی همگان و همچنین همکارانش مواجه شد و متوجه شد که تیمش که قرار بود از او حمایت کند، به او اعتماد ندارد. از آنجا که هیچ گزینه دیگری نداشت، تصمیم به مبارزه گرفت. او سخت‌تر از همکارانش تمرین کرد، کلاس‌های هنرهای رزمی را گذراند، با وزنه‌های سنگین به تردمیل دوید، وزنه‌های سنگین را بلند کرد و حتی مدرک کارشناسی ارشد گرفت. عملکرد بهبود یافته‌اش در پاسخ به تماس‌های 911، اداره آسان‌تر وضعیت‌ها و کسب آمار عملکرد بالاتر از همتایانش به آرامی احترام و رفاقتی را که بسیار تشنه آن بود، به او اعطا کرد. با این حال، موفقیتش کوتاه‌مدت بود؛ یک مسابقه گل‌ورزی رقابتی منجر به شکستن لگنش شد.

اکنون از نظر جسمانی ناتوان از ادامه کار در اجرای قانون و رو به‌رو شدن با چندین عمل جراحی، او در یک دوراهی قرار داشت، با صورتحساب‌های پرداختی و تنها یک سابقه کاری در اجرای قانون. خوشبختانه، یک همسایه که به عنوان مدیر استخدام در یک شرکت بزرگ استخدام کار می‌کرد، به او فرصتی داد و این آغاز کارش در عرصه غیرنظامی بود. او مبتدی کامل بود اما برای یادگیری و موفقیت مشتاق بود. این دنیای جدید کاملاً متفاوت از آنچه او به آن عادت داشت، با تعاملات مختلف، اخلاق کاری متفاوت و سلسله مراتب مبهم بود. او احساس گم شدن می‌کرد، مانند یک شکست خورده که تلاش می‌کند سازگار شود و با عصاهایش محدود شده است. اما او تصمیم گرفت تا دوباره بجنگد، درست مانند قبل.

او روزانه صدها تماس برقرار کرد، با عصاها در انبارها بچرخید، هزاران ایمیل ارسال کرد و با هر چه بیشتر کارگران انبار صحبت کرد، مشاغل تولیدی سطح ورودی را پر کرد تا اینکه در نهایت به استخدام در مرکز تماس پیش رفت. با حفظ عملکرد و رشد بالا، به مدیریت حساب و سپس به فروش وارد شد و به آرامی سازگار شد و روابط را بنا کرد و فرآیندهای خود را توسعه داد.

احتمالاً اکنون متوجه شده‌اید که دختر بلوند با چشمان آبی خود من هستم. هشت سال پس از آن و من هنوز با تمام زخم‌ها، خاطرات و دروس آموخته شده در طول مسیر اینجا هستم. سفر شغلی من طوفانی از سردرگمی، شب‌های بی‌خوابی، چالش‌های جسمی و ذهنی و تردید دائمی در خود بوده است. همان‌طور که وینس لومباردی جونیور گفت: "تفاوت بین یک فرد موفق و دیگران، نه در فقدان قدرت، نه در فقدان دانش، بلکه در فقدان اراده است." من بازنده شده‌ام، تردید شده‌ام، رها شده‌ام، سردرگم و نگران برای آینده. وقتی که فرش از زیر پایم بارها کشیده شد، احساس شکست کرده‌ام و برنامه‌های زندگی‌ام که به دقت تعیین شده بودند، نابود شده‌اند. این یک سفر برای دوباره‌سازی خود، خوداندیشی و سؤال دائم از آسمان‌ها بوده است. با این حال، من به خاطر همه چیز شکرگزارم.

فارغ‌التحصیلی باید زمانی باشد که یک مسیر شغلی انتخاب کنید که آینده شما را تعریف کند. در واقع، تنها 46٪ از کارگران در کار مرتبط با رشته تحصیلی خود باقی می‌مانند. به 46٪ خوش‌شانس سلام می‌کنم. به 54٪ دیگر، خود را آماده سفرهای وحشی کنید. من اولین نفری هستم که اعتراف می‌کنم: من تغییری را دوست ندارم. با این حال، تغییر یک عنصر ثابت در حوزه شغلی است، حتی برای کسانی که در مسیر انتخاب شده خود باقی می‌مانند. چگونه می‌توانیم تغییرات را مدیریت کنیم و در نتایج خود خوشبختی پیدا کنیم؟ برای من، این به معنای مداوم پرسیدن از خود بود که چه چیزی مرا خوشحال می‌کند، چگونه می‌توانم در وضعیت کنونی خود برتری یابم و چه اقداماتی می‌توانم انجام دهم تا نه تنها موفق شوم، بلکه فراتر از انتظارات بروم و استانداردهای جدیدی تعیین کنم. چگونه می‌توانم خود را تحت فشار قرار دهم، حتی وقتی فکر می‌کنم هیچ چیز دیگری برای ارائه ندارم؟ کلمات راکی بالبوا همیشه با من طنین‌انداز شده‌اند: "رفتن یک دور دیگر وقتی که فکر می‌کنید نمی‌توانید. این است که تمام تفاوت را در زندگی شما ایجاد می‌کند."

----------------------------------------------------------------------------

هالی هانت یک حرفه‌ای موفق است که دارای یک مسیر شغلی متنوع است که در صنایع مختلف گسترش پیدا کرده است. هالی به بخش اجرای قانون وارد شد و در اداره پلیس آتلانتا در بخش تحقیقات جنایی به عنوان کارآموز مشغول به کار شد. تعهد و توانایی‌های هالی او را به مقام پلیس با پلیس سندی اسپرینگ در سال 2017 رساند، پستی که او تا سال 2019 در آن خدمت کرد.

هالی در سال 2019 به صنعتی جدید منتقل شد و به راندستاد ایالات متحده پیوست، یک شرکت جهانی خدمات منابع انسانی. او به عنوان مدیر سایت RIS I، توانایی‌های چندجانبه و مهارت‌های رهبری‌اش را تا سال 2021 نشان داد. سپس، هالی به عنوان حسابدار اجرایی در آده‌کو مشغول به کار شد و تخصص خود را در حوزه منابع انسانی تقویت کرد.

در سال 2022، هالی یک فصل جدید حرفه‌ای با انسانی که اقدام می‌کنند آغاز کرد و به نقش حسابدار اجرایی وارد شد. نقش هالی توانایی او در سازگاری و شکوفایی در محیط‌های حرفه‌ای متنوع را نشان می‌دهد.

مسیر چندجانبه هالی هانت، که شامل روابط عمومی، اجرای قانون و نقش‌های شرکتی است، درباره توانایی و قابلیت او در هر زمینه حرفه‌ای صحبت می‌کند.

9 comments


  • What a WONDERUL role model. She has truly been on a roller coaster since her adulthood started. She hit brick walls but found a way to break thru. She was knocked down but she got up and kept going. She was tripped but didn’t fall. To me… she reminds me ROCKY! Life is an obstacle course and she is leading the pack! Keep it up Hailey!

    George McEarchern on

  • AN AWESOME ARTICLE WRITTEN BY AN AWESOME WOMAN, YOUR GRANDMOTHER RIGHTFULLY HAS A LOT TO BE PROUD OF !

    Don Evans on

  • You have overcome much more than what you have written. I love your intelligence, your heart and your beauty (both inside and out). Carry on, strong woman! ❤️

    Patricia Tichardson on

  • Just a glimpse of how she overcame obstacles and challenges. I’m sure the day in and day out was/is much more grueling than one can write or read, which makes the outcome even more rewarding. Thank you for sharing your story Hailey! I know there is more success to come :)

    Kate McCarty on

  • I always say that anyone can do anything they want, just takes the will!
    I too ended in a totally different career than in what I began.

    Mark Hicks (vroc) on

Leave a comment