به عنوان مالکین کسب و کار و کارآفرینان، نیاز داریم که اعتدال، خودکنترلی، انضباط و اغلب را تمرین کنیم.
گاهی اوقات "دنیا" به شما درسی میدهد. چیزی که میتواند به نظر یک شکست بزرگ، یا شرایط یا وقایع نامناسب بیافتد، میتواند در واقع به یک پیروزی بزرگ تبدیل شود. گاهی اوقات، شما فقط باید به اندازه کافی صبور باشید تا آن را به نتیجه برسانید.
اجازه دهید شما را به شروع این پادکست برگردانم. من در یک کنفرانس کسب و کار در وگاس بودم که "ساخت شبکه خود را زنده" نامیده میشد. این اولین کنفرانس در وگاس بود، و من بسیار هیجانزده بودم که در آنجا باشم. مربی و مشاور من تراویس چاپل (اپیزود 50 در پادکست من) کسی بود که این رویداد را ترتیب میداد.
من قبلاً بیشتر از 400+ اپیزود از بهترین پادکست کسب و کارش، "ساخت شبکه خود را"، را شنیده بودم، دوره آنلاینش را گذرانده بودم و جزئی از گروه ذهنیاش بودم. بنابراین بودن در این رویداد زنده آغازینش به عنوان یک VIP، مرحله منطقی بعدی در مسیر طرفداران پرشور من بود.
تراویس همیشه شخصیتهای معروف را در پادکستش دعوت میکند، بنابراین به طور طبیعی، این روند در رویداد زندهاش نیز دنبال شد. او در آن آخر هفته، بین بسیاری دیگر، سخنرانان زیر را داشت:
- دکتر مارک واید، بنیانگذار نرمافزار سامیتهای مجازی
- مایکل اونیال، میزبان پادکست محبوب، ساعت کارآفرینی
- ترسا دپاسکوال، بنیانگذار گروه کچچر سوشیال
- دن فلشمن، جوانترین بنیانگذار یک شرکت عمومی در تاریخ
- مارک برزیل، همبنیانگذار آیکونیک
- استیو سیمز، بنیانگذار StevedSims.com و نویسنده "بلوفیشینگ"
- برد لیا، میزبان پادکست Dropping Bombs و بنیانگذار Lightspeed VT
چیزی که در این رویداد آخر هفته بسیار منحصر به فرد بود، این بود که در این مکانهای بسیار کوچک برگزار میشد. روز اول، جمعه، فقط برای VIPها بود و در یک رستوران / کبابپز بسیار جالب در یک ناحیه جالب از وگاس بود. نوعی در امتداد جاده بود، اما در پشت آن. درست کنار آن چرخ بزرگ، های رولر. که تمام VIPها به همراه برخی از سخنرانان بر روی آن سوار شدند، و اینجاست که به نکتهام میرسیم.
روز به طرز بینقصی گذشت. بسیار جالب بود که فرصتی برای صحبت با بسیاری از سخنرانان داشته باشم، بعضی از آنها را حتی طرفدار بزرگشان بودم. به عنوان مثال، میدانستم که مارک واید در پورتوریکو زندگی میکند و همسایه و دوست جان لی دوماس از Entrepreneurs On Fire است. در واقع فکر میکردم که قادر به ملاقات با JLD خواهم بود. در ذهنم تصور میکردم که او یک حضور غافلگیرکننده خواهد داشت... اما چگونگی آشنایی من با تراویس، از طریق JLD، داستانی کاملاً متفاوت است!
شخص دیگری که من طرفدار بزرگ او بودم، مایکل اونیال بود. پادکست او در آن زمان برای من در لیست 5 پادکست برتر بود. من همچنین کتاب "بلوفیشینگ" که استیو سیمز نوشته بود را خوانده و با خود آوردهام تا او امضا کند... که من از آن منصرف شدم. هنوز هم نمیدانم چرا. حتی میدانستم که نوشیدنی مورد علاقهاش ویسکی ساور است (متاسفم به دوستان آمریکاییام، اما در "ویسکی" هیچ "e" وجود ندارد. ما کاناداییها و بقیه دنیا این را میدانیم ;-) ). بنابراین من او را در بار رستوران رویداد ملاقات کردم و یکی برای او خریدم. این هم بسیار روان بود. میتوانستم او را که به سمت بار میآمد ببینم، و به محض اینکه رفت تا نوشیدنیاش را سفارش دهد، من به طور غیرمستقیم و البته با ادب interrup میکنم و میگویم: "ویسکی ساور درست است؟ این یکی از طرف من است. اریک موسییک، خوشوقتم استیو." استیو به من نگاه میکند، تقریباً تحت تأثیر قرار گرفته و با لهجه فوقالعاده زیبای انگلیسیاش به بارمن میگوید که گرانترین ویسکی را که دارند سفارش دهد. خوشبختانه، این مکان شلوغترین جای وگاس نبود، اما هنوز هم حدود 35 دلار برایم تمام شد. اوه. سپس، در آن لحظه. چرا فقط کتاب لعنتی را برای امضا به او ندادم؟ هنوز نمیدانم. این یک تعویض عادلانه بوده، درست است؟
به هر حال، از وضعیت شب آگاهید. ما همه در حال نوشیدن، گپ زدن و بازی کردن کورنهول در عرشه بیرونی بودیم. شب فوقالعادهای بود. سپس، دکتر مارک واید اعلام میکند: "هی، چه کسی میخواهد به کازینوها برود؟" این بخشی است که باید به شما بگویم که من یک پروانه اجتماعی هستم. من عاشق داشتن زمان خوب هستم. از همسرم بپرسید، من همیشه اولین کسی هستم که میآید و آخرین کسی هستم که میگذرد. چه در اتاق رختکن هاکی پس از یک مسابقه لیگ بیری، و چه در آتشسوزی یک شب تابستانی، یا در این مورد، در لعنتی لاس وگاس بودن و فرصتی برای مهمانی با سخنرانان! شمارش من در حال حاضر! "بله، من در مارک!" این تمام چیزی بود که باید میگفتم! برخی دیگر از شرکتکنندگان نیز تصمیم به رفتن گرفتند و در کل، به احتمال زیاد ما حدود 10-15 نفر بودیم. ما به سرعت به سمت بیرون رفتیم و خوشبختانه من قبلاً کیف پول و کیفم را از اتاق هتل گرفتم، که راهی دور بود. من در MGM Grand سکونت داشتم و ما در کنار آن چرخ بزرگ های رولر بودیم که سوار بر آن یک سفر مونیریل داشتیم.
اولین ایستگاه واقعا یک کازینوی کوچکتر در کنار جایی بود که روز VIP برگزار شده بود. ما وارد شدیم و بلافاصله، دکتر مارک به میز رولت رفت. به معنای واقعی کلمه درست کنار درهای ورودی. شما میتوانستید یک دست را بیرون کرده و در همان حال در اطراف میزی که بازی رولت در حال انجام بود بایستید. به طور طبیعی، من به سمت بار برای سفارش یک نوشیدنی سرد پیش رفتهام. خانم خوب در طرف دیگر بار با ادب از من کارت شناسایی میخواهد. حالا، شما همچنین باید بدانید که با اینکه من 38 ساله هستم، در آن زمان 37 ساله، به نظر میرسم 20-24. به ویژه وقتی که صورت تراشیدهام. اما بیربط است، فقط به این فکر کردم: "وای، واقعاً، از کی در وگاس کارت شناسایی میخواهند؟" اما به نظر میرسید یک تعریف است، بنابراین من کارت شناساییام را بیرون میآورم و به شوخی به او میگویم که به قدری که سنش بزرگتر باشد، پدر او هستم... اوه. من مطمئن نیستم او این را دوست داشت.
“آقا، آیا کارت شناسایی معتبر دارید؟” کارت شناسایی معتبر، من به خودم فکر میکنم، شما درباره چه چیزی صحبت میکنید؟ من به او به روشی غیر تحقیرآمیز میگویم:
“خانم، من کانادایی هستم. این گواهینامه رانندگی منیتوبا است. به شما اطمینان میدهم که این چیزی است که همیشه استفاده میکنیم. سن من در پایین左 است. من 37 ساله هستم.” من با افتخار اعلام میکنم.
“آقا، من میدانم که چگونه به یک کارت شناسایی نگاه کنم. به شما اطمینان میدهم که این مشکل نیست. گواهینامه رانندگی شما منقضی شده است!”
ها؟ من به سرعت گواهینامهام را از او میگیرم و .... اوه فاک. آن زمان بود که متوجه شدم که به لاس وگاس پرواز کردهام با گواهینامه بدون اعتبارم. چند هفته پیش، یکی از بچهها با کیف پول من بازی کرده و تمام کارتهایم را خارج کرده بود. به خاطر دارم که گواهینامه قدیمیام بر روی کانتر بود، زیرا به تازگی گواهی جدیدم را دریافت کرده بودم. داستان طولانی این است که من گواهینامه نادرست را برداشته بودم و این تنها چیزی بود که با خود داشتم. یک گواهینامه قدیمی منقضی شده.
اما نگران نباشید، من فقط باید با گفتوگو با او با اعتماد به نفس عمل کنم. به هر حال 37 سالم است: “هی، گوش کن خانم، این یک درک نادرست وحشتناک است. من گواهینامه نادرست را برداشتم. پاسپورت من در MGM Grand است و شما میتوانید از هر یک از این دیگر بچهها بپرسید. من در یک مراسم هستم و ما همه بزرگسال هستیم.”
خوب، همانطور که ممکن است حدس زده باشید، او درخواست من را نپذیرفت. در واقع سعی کردم بمانم و در بین بچهها پنهان شوم. آنها من را پیدا کردند و بیرون کردند. بله، در مقابل مارک و همه دیگران. که مرا به جایی میبرد که درس در آن وجود دارد. یک آهنگ کشوری وجود دارد که خطش اینگونه است: "اگر یک داشتم، سیزده داشتم، بله هیچ چیزی در بین نیست." میتوانید بگویید که من به این آهنگ ارتباط دارم. وقتی از کازینو بیرون رفتم، احتمالاً حدود 11:30 شب بود. وقتی به مونیریل برگشتم به MGM و در رختخواب بودم، حدود 12:30 صبح بود.
هیچ شکی ندارم که اخراج از کازینو بهترین چیزی بوده که میتوانست برای من اتفاق بیفتد. من عاشق سرگرمی هستم، و سرگرمی در حال نزدیک شدن به نقطه اوج و اوج بود. اما خوشبختانه، سرنوشت برای من پیش آمد و مرا نجات داد. من یک خواب عالی داشتم. صبح با برخی کارها درگیر شدم. با خانوادهام تماس گرفتم، احساس فوقالعادهای داشتم، یک صبحانه عالی، قهوه، و به آنچه که میتوانست باشد فکر کردم اگر تمام شب را با آن بچهها میماندم. و من در واقع متوجه شدم که بله، آنها واقعاً تمام شب را بیدار بودند. بیشتر آنها صبح اول وقت در مراسم غایب بودند.
یک تشکر بزرگ به دو دوست خوبم استیوارت هیلهاوس، میزبان پادکست "Top Of Mind"، و هانس استروزینا، میزبان پادکست "Another Way To Play". این دو واقعاً وقتی من از کازینو بیرون شدم، با من رفتند. به شما مردان!
گاهی اوقات آنچه که به نظر بدشانسی و نا خوشایند میآید، در واقع میتواند یک نعمت در پنهان باشد. برای ثبت، من بعداً گواهینامه خوبم را در خانهام در کانادا پیدا کردم و باقیمانده آن آخر هفته را در وگاس با پاسپورت چسبیده به من گذراندم، فقط در صورت لزوم! ;-)
____________
اریک موسییک همبنیانگذار لویی و لئا است. این شرکت در سال 2019 تأسیس شد، اریک و همسرش یک شرکت جعبه اشتراک دوستدار محیط زیست را برای کمک بهتر به آمادهسازی والدین و شیروانی کودک از روز تولد به تولد آغاز کردند. برخی از شریکان و محصولات آنها در GQ، National Geographic، People، Glamour و Shark Tank به نمایش درآمده است. قبل از آغاز شرکت جعبه اشتراک، اریک یک کشاورز خوک تبدیل به تکنسین سیمکشی به مدت 15 سال بوده است. اریک پدر چهار پسر کوچک است و به تازگی سالگرد ازدواج 10 سالهاش را جشن گرفته است. او همچنین هممالک Adam & Eve Weddings & Designs، یک شرکت اجاره عروسی در منیتوبا، کانادا است. اریک به تازگی پادکست خود را به نام پادکست جعبه اشتراک راهاندازی کرده است، جایی که به کارآفرینانAspiring و موجود در زمینه جعبه اشتراک کمک میکند تا کسبوکار خود را شروع یا رشد دهند. بعد از فقط 6 روز، پادکست به لیست "برنامههای جدید" اپل پادکست راه یافت و پس از تنها چند ماه کوتاه، دانلودها به پنج رقم رسید. او لذت مصاحبه با برخی از بزرگترین نامهای صنعت جعبه اشتراک را داشته، از جمله:جان هاجی از جعبه آقایان، الیویا کانلاس از جعبه گربه، جان رومان از کلوپ گوشتخواران و باکس نبرد، پل چمبرز از SUBTA، سویاگ مودی از دریفتاوی قهوه، آنتونی کومبس از اسپلندیز، و بسیاری دیگر.
0 comments