arrow-right cart chevron-down chevron-left chevron-right chevron-up close menu minus play plus search share user email pinterest facebook instagram snapchat tumblr twitter vimeo youtube subscribe dogecoin dwolla forbrugsforeningen litecoin amazon_payments american_express bitcoin cirrus discover fancy interac jcb master paypal stripe visa diners_club dankort maestro trash

Shopping Cart


چرا ساعت ۶ صبح بیدار می‌شوم...

Why I wake up at 6am...

by john roman

4 years ago


من شخص صبحگاهی نیستم. من عاشق خواب هستم. اگر زنگ بیداری نزنم، هر روز ساعت ۱۲ ظهر بیدار می‌شوم. نه به خاطر این که زودتر بیدار شده و دوباره به رختخواب می‌روم، بلکه واقعاً بی‌وقفه تا ساعت ۱۲ می‌خوابم.


از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴، من معمولاً ساعت ۴:۳۰ صبح دوشنبه تا جمعه بیدار می‌شدم. یک دوست عالی و همکار در آن زمان، رید ولف، و من هر صبح ساعت ۵ با هم برای ورزش ملاقات می‌کردیم. ما حدود ساعت ۶:۳۰ بیرون می‌رفتیم. بعد به دفتر می‌رفتم تا دوش بگیرم و حدود ساعت ۷:۱۵ در میزم بودم. این به من ۴۵ دقیقه زمان می‌داد تا برای روز آماده شوم (در این زمان ۹۵٪ دفتر خالی بود) قبل از جلسه ۸ صبح که هر روز رهبری می‌کردم. متاسفانه، زمانی که شغل را عوض کرده و منتقل شدم، دوست ورزشی‌ام و شکم آهنینم را از دست دادم.


این زمان به من درسی به یادگار گذاشت که در طول سال‌ها بر روی آن بنا کردم. شما می‌توانید در ساعات اولیه صبح کارهای زیادی انجام دهید. دلیل اصلی بسیار ساده است، شما حواس‌پرتی ندارید. در حالی که دفتم بیشتر روزها در زیرزمین است، ما بیشتر از همیشه متصل هستیم.


تعداد پیام‌های Slack که در یک روز دریافت می‌کنم می‌تواند فوق‌العاده باشد. بخشی زیادی از روز من صرف "خاموش کردن آتش" می‌شود. یک پیام Slack درباره پیشرفت یک پروژه، یک مشکل که روی یکی از سایت‌هایمان پیدا کردیم، یا وضعیتی که باید در شبکه‌های اجتماعی به آن رسیدگی کنیم، واقعاً لیست بی‌پایانی است. ترکیب Slack با حجم ایمیل می‌تواند باعث کاهش کارایی روز شود. من خودم را در طول هفته ملزم می‌کنم که بلاک‌هایی از زمان را در تقویمم برنامه‌ریزی کنم که در آن باید نوتیفیکیشن‌های Slack را متوقف کرده و به ایمیل نگاه نکنم. اگر این کار را نکنم، وظایف حیاتی انجام نخواهد شد. اما، بیایید به موضوع برگردیم.


اکنون، من ساعت ۶ صبح بیدار می‌شوم. تا ساعت ۶:۱۰، سگ‌ها را بیرون برده، یک نوشیدنی انرژی‌زا می‌گیرم و به مانیتورهایم خیره می‌شوم. دو تا سه ساعت آینده روز برای من کارآمدترین ساعات است. اکثر همکارانم هنوز خواب یا کارشان را شروع نکرده‌اند. هیچ حواس‌پرتی وجود ندارد (چه خوب و چه بد). معمولاً به چند کار که سرگرم‌کننده نیست و دوست دارم به روز دیگری موکول کنم، حمله می‌کنم، اما نیاز دارم که انجام شوند. من روز و هفته را مرور می‌کنم و مطمئن می‌شوم که تا حد امکان کارآمد خواهم بود. وظایفی که صبح آن روز غیرممکن است انجام دهم، برای یک صبح زود دیگر در آن هفته برنامه‌ریزی می‌کنم.


گاهی اوقات می‌توانم تعداد زیادی از وظایفی که فکر می‌کردم به صبح عادی کشیده می‌شود را در کمتر از یک ساعت انجام دهم. وقتی این اتفاق می‌افتد، به جای اینکه به خودم تبریک بگویم، صدای بلندگو را زیاد می‌کنم. من صندوق ورودی‌ام را بررسی می‌کنم و سعی می‌کنم تعداد خوانده‌نشده‌ها را به پایین‌ترین حد ممکن برسانم. شروع به بررسی وظایف و پروژه‌های آینده می‌کنم و می‌بینم آیا می‌توانم آنها را اکنون انجام دهم یا شروع کنم.


شاید فکر کنید من دیوانه‌ام. چرا باید ۲-۳ ساعت قبل از زمان نیاز بیدار شوید؟!؟


این کار را امتحان کنید. شاید شروع به بیدار شدن یک ساعت زودتر کنید و ببینید چه چیزی می‌توانید به انجام برسانید! کارایی اعتیادآور است.


حالا فقط باید figuring بزنم چگونه دوباره به باشگاه بروم. در چند سال گذشته نتوانسته‌ام این مشکل را حل کنم، این چالش واقعی است.




0 comments


Leave a comment