در دنیای امروز که مصرف محتوای بیپایان در جریان است، مشتریان بیش از یک محصول را میخواهند—آنها به دنبال یک ارتباط هستند. آنها میخواهند اصالت، تعامل و حس جامعهای را با برندهایی که حمایت میکنند، تجربه کنند. اینجاست که محتوای تولید شده توسط کاربر (UGC) معمولاً وارد میشود، اما یک پیچش وجود دارد: محتوای تولید شده توسط برند (BGC) در حال دستیابی به جایگاه خاص خود است. BGC به برندها اجازه میدهد که کنترل را در دست بگیرند و محتوای اصیل را به طور مستقیم تولید کنند، نه اینکه تنها به مشتریان یا تأثیرگذاران اتکا کنند تا داستان را بگویند. این اصطلاحی است که تا به حال نشنیده بودم تا اینکه کریس لنگ از فرش چیلی آن را در پستی در لینکدین مطرح کرد و باید بگویم که از آن خوشم آمد.
در باتل باکس، ما سالها است که BGC را انجام میدهیم، حتی اگر نامی برای آن نداشتیم. ما همیشه معتقد بودیم که صدای برند ما و ارتباط آن با جامعهمان جزء اساسی هویت ما و نحوه تعامل ما با مشتریان است. BGC به ما این امکان را میدهد که این تجربه را به شیوه خود ارائه دهیم، محتوایی تولید کنیم که بهطور مستقیم با مخاطب ما صحبت کند، بدون اینکه بخواهیم منتظر خالقان خارجی بمانیم. در این یک قدرت خاص وجود دارد و با توجه به اینکه برندهای بیشتری به دنبال ایجاد ارتباطات عمیق با مصرفکنندگان خود هستند، BGC مسیر جذابی را برای پیشرفت ارائه میدهد.
UGC چیست و چرا به این خوبی کار کرده است؟
UGC مدتی است که استاندارد طلایی بوده است. این محتوایی است که توسط مشتریان، تأثیرگذاران یا دیگر خالقانی که واقعاً محصول شما را دوست دارند، ایجاد میشود. جذابیت آن واضح است: UGC تجربههای اصیل و مرتبطی را به طور مستقیم از کسانی که محصول شما را خریده، استفاده کرده و از آن لذت بردهاند، ارائه میدهد. ارزش UGC در واقعیت و قابلیت ارتباط آن نهفته است—زمانی که مردم میبینند دیگرانی شبیه به خودشان از یک محصول استفاده میکنند، این باعث ایجاد اعتماد و اثبات اجتماعی میشود. این محتوای اصیل بهنظر میرسد مانند توصیه یک دوست باشد و نه یک تبلیغ فروش.
با این حال، UGC میتواند در مقیاس و کنترل مشکلساز باشد. این موضوع پیشبینیناپذیر است و اگر به دنبال انتقال یک پیام یا زیباییشناسی خاص هستید، تحت تأثیر آنچه که خالقان و مشتریان شما انتخاب میکنند، قرار میگیرد.
BGC چه تفاوتی با UGC دارد؟
BGC، یا محتوای تولید شده توسط برند، موضوع را تغییر میدهد. به جای انتظار برای مشتریان و خالقان، برندهایی مانند باتل باکس خودشان محتوا را ایجاد میکنند و محصول را به روشی واقعی و در عین حال تصفیه شده نمایش میدهند. ما کنترل داستان، زیباییشناسی و پیام را در دست میگیریم و به مشتریان خود به روشی میرسیم که احساس میکنند مستقیماً "از ما" است، در حالی که هنوز هم اصیل است.
با BGC، میتوانید محتوای باکیفیت و یکسانی تولید کنید که با شخصیت و ارزشهای برند شما همخوانی دارد. این به شما اجازه میدهد که گفتگو را هدایت کنید و به مشتریان دیدی داخلی از برندتان ارائه دهید در حالی که کنترل روایت را حفظ میکنید. و در حالی که UGC به مشتریان و تأثیرگذاران متکی است، BGC به شما اجازه میدهد که خودتان این کار را انجام دهید—نیازی نیست منتظر بمانید تا خالقان محتوای شما را تحویل دهند یا نگران باشید که آنها برند شما را چگونه تفسیر میکنند.
مزایا و معایب BGC در مقایسه با UGC
مزایای UGC:
- اصالت در مقیاس: مردم به محتوای واقعی از کاربران واقعی اعتماد میکنند، بنابراین UGC اثبات اجتماعی ارزشمندی فراهم میکند.
- ایجاد جامعه: UGC مشتریان را به تجربه برند دعوت میکند، و آنها را بهعنوان بخشی از سفر برند احساس میکند.
- بهرهوری هزینه: معمولاً UGC میتواند بدون هزینههای قابل توجهی جمعآوری شود، چون کاربران مشتاق درباره محصول شما بدون هزینه یا در ازای مشوقهای کوچک پست میگذارند.
معایب UGC:
- کنترل کمتر: با UGC، برندها کنترل محدودی بر کیفیت و پیام محتوا دارند، که میتواند برند را در صورت مدیریت نادرست تضعیف کند.
- کیفیت نامنظم: UGC میتواند از نظر کیفیت، سبک و پیام بسیار متنوع باشد که حفظ یک هویت برند همگون را دشوار میکند.
- وابستگی به اشتیاق مشتری: شما به این وابسته هستید که مشتریان به ایجاد محتوای بیشتر ادامه دهند، که ممکن است کند شود یا قطع شود.
مزایای BGC:
- کنترل کامل بر داستان برند: با BGC، شما هر جنبهای از پیام برندتان، تصاویر و صدا را کنترل میکنید.
- کیفیت و زیباییشناسی یکسان: شما میتوانید ظاهری همگون و صیقلی ایجاد کنید که با برند شما همخوانی دارد و این کار را آسانتر میکند که هویت برند قویتری را ایجاد و حفظ کنید.
- چابکی و سرعت: شما نیازی به انتظار برای هیچکس ندارید تا پست بگذارد؛ میتوانید محتوایی را به سرعت ایجاد و توزیع کنید که امکان پاسخگویی بیشتری را فراهم میکند.
معایب BGC:
- هزینه و نیاز منابع بالاتر: تولید محتوای با کیفیت بالا زمان، پول و منابع نیاز دارد که میتواند برای برخی برندها مانع باشد.
- احساس کمتر از اصالت: برخی مصرفکنندگان ممکن است احساس کنند BGC نسبت به UGC واقعی نیست، زیرا به وضوح توسط خود برند ایجاد شده است و نه کاربرانی واقعی.
- محدود بودن درگیر کردن جامعه: BGC به طور مستقیم مشتریان را درگیر نمیکند، بنابراین ممکن است همان حس جامعه یا اثبات اجتماعی که UGC ارائه میدهد را نداشته باشد.
پس، کدام یک بهتر است: UGC یا BGC؟
صادقانه بگویم، این موضوع انتخاب یکی بر دیگری نیست—بلکه یافتن تعادل مناسب است. هم UGC و هم BGC نقاط قوت خود را دارند و یک استراتژی محتوا هوشمند میتواند از هردو برای ایجاد وفاداری برند و عمیقتر کردن تعامل با مشتری استفاده کند.
در باتل باکس، ما اولینبار قدرت BGC را در ساختن جامعهمان دیدهایم. ما میتوانیم محصولات خود را به روشی واقعی و هماهنگ با ارزشهایمان به اشتراک بگذاریم، در حالی که کنترل کامل پیام را در دست داریم. اما در عین حال، هنوز به UGC و تمام اعتمادی که به ارمغان میآورد، ارزش میدهیم. این ترکیب داستانهای مشتری و محتوای برند خودمان به ما این امکان را میدهد که با مخاطبانمان در سطوح مختلف ارتباط برقرار کنیم.
نقطه مهم این است که در دنیای امروز که بر محتوای متمرکز است، برندها باید در نحوه حضور خود دقت کنند. BGC به شما کنترل میدهد، به شما اجازه میدهد تا کنترل را به دست بگیرید و تجربهای از برند بسازید که هم شخصی و هم قدرتمند باشد.
0 comments