با توجه به اینکه برندهای جدیدی را به دست میآوریم و برندهای جدیدی راهاندازی میکنیم، فناوری ما در تمام این برندها ثابت باقی میماند. حال، گاهی اوقات یک راهحل را بر روی یک برند واحد آزمایش خواهیم کرد، اما اگر نتیجهای مطابق با انتظار حاصل شود، آن راهحل در تمام برندها پیادهسازی میشود. تنها استثنای واقعی در این مورد زمانی است که برند به اندازه کافی بزرگ نباشد تا آن راهحل را پشتیبانی کند. دلایل زیادی وجود دارد که چرا ما به این رویکرد میپردازیم، اما بزرگترین دلیل، مدیریت زمان فناوری ماست. بگذارید برای لحظهای منحرف شوم و بعد به آن برگردم.
بخشی از موفقیت ما در اقتصادیهای مقیاس این است که همان تامینکنندگان نیز در زمان راهاندازی یا خرید یک برند جدید بهرهمند میشوند. این efficiencies واضحی وجود دارد که به ذهن شما میرسد، مانند اینکه حامل حمل و نقل بستههای بیشتری دریافت میکند، تولیدکننده یک کالای خاص که ما میفروشیم، سفارش بزرگتری میگیرد و تامینکنندگان وسایل حمل و نقل نیاز دارند تا چیزهای بیشتری برای ما ارسال کنند. تمام اینها مکانهای واضحی هستند که در آنها خرید بیشتر، توانایی مذاکره برای قیمتهای بهتر را به ما میدهد. همان اصول همچنین به راهحلهای فناوری ما نیز تعلق میگیرد.
به ارمغان آوردن حساب دیگری برای پردازشگر کارت اعتباری، ارائهدهنده خدمات ایمیل، نرمافزار صورتحساب اشتراکی، پلتفرم تجارت الکترونیکی ما یا یکی دیگر از راهحلهای فناوری بازاریابی ما به کارایی میانجامد. این ممکن است به ما اجازه دهد نرخها را مذاکره کنیم یا بسته به نوع راهحل و مدل قیمتگذاری، ممکن است بتوانیم از همان حساب استفاده کنیم که منجر به صرفهجویی فوری میشود چرا که حالا چندین برند هزینه را متقبل میشوند. این مثالها با مثالهای استاندارد بالای این همه به موفقیتهای ما در اقتصادیهای مقیاس منجر میشوند. با این حال، ارزش مدیریت زمان فناوری ما قهرمان نادیده گرفته شده است.
تیم ما در اکثر مواقع (چند مورد استثنائی وجود دارد) در بیشتر برندهای ما شرکت دارند. به همین دلیل است که داشتن همان راهحلها در تمام برندها اهمیت دارد. ما سریع میدویم و با سرعت میدویم. در حالی که گهگاه ممکن است بر روی یک پروژه برای یک برند واحد کار کنیم، اغلب بر روی یک پروژه برای تمام برندها کار میکنیم. به عنوان مثال، ابتکار این هفته ممکن است آزمایش و بهبودهای پاپآپهای وبسایت تمام برندها باشد. وقتی از برند به برند میپریم و خلاقیتهای جدید، متن جدید یا قوانین جدید برای تحریک اضافه میکنیم؛ اگر ما از همان راهحل فناوری بازاریابی در تمام برندها استفاده نمیکردیم، با یک مشکل بزرگ کارایی مواجه میشدیم. یک مثال دیگر، از برنامهریزی تا اجرای یک کمپین ایمیلی برای یک آخر هفته آینده ممکن است 2 ساعت طول بکشد. اگر ما در حال اجرای کمپینهای مشابه برای 4 برند خود بودیم، برنامهریزی تا اجرا ممکن است در مجموع 5 ساعت طول بکشد (نه 8). به وضوح، بخشی از کارایی زمانی در سمت برنامهریزی بارگذاری میشود. با این حال، بیشتر از نیمی از آن در اجرا به دست میآید. اگر ما مجبور بودیم از پلتفرمهای ایمیل مختلف برای ساخت و زمانبندی استفاده کنیم، ما به اندازه فعلی کارا نبودیم.
همچنین، کارهای اداری بیشماری وجود دارد که از یک افزایش کارایی زمانی بهرهمند میشوند. یک مثال میتواند مدیریت اختلافات کارت اعتباری باشد. هر داشبورد درگاه پرداخت متفاوت است. با استفاده از همان یکی ما نه تنها از حجم بالاتری از تراکنشها و در نتیجه نرخهای بهتر بهرهمند میشویم، بلکه از کارایی زمان نیز بهره میگیریم. از آنجا که همان فرد اختلافات را در تمام برندها مدیریت میکند، آنها میتوانند به راحتی بین برندها جابجا شوند بدون اینکه مجبور باشند مغز خود را برای یک پلتفرم و مراحل/فرآیندهای متفاوت دوباره تنظیم کنند.
در خلاصه، به سادگی، ما خبرههای موضوع در هر ابزار/نرمافزاری که استفاده میکنیم، میشویم. اگر شما فقط یک برند دارید، باید این کار را نیز انجام دهید. کسی در تیم شما باید بر هر ابزاری که استفاده میکنید، متخصص باشد. هنگامی که/اگر شروع به داشتن برندهای متعدد کنید، بسیار دشوار میشود که در چند ابزار مشابه به یک خبره حقیقی تبدیل شوید. این چیزی است که آژانسها انجام میدهند و به همین دلیل موفق هستند. ما به سادگی در حال ایجاد 'آژانسهای کوچک' در داخل سازمان خود هستیم.
______________
جان رومن مدیر ارشد بازاریابی BattlBox و شریک مدیریتی Carnivore Club است. در حالی که این برندها برندهای اصلی او هستند، جان در بیش از دوازده برند دیگر تجارت الکترونیک از نظر سهام/همکاری/مشاوره دخالت دارد.
0 comments